سیندویالیته: نوآر/سیاه Synduality: Noir
داستان در سال 2242 میلادی روایت میشود ، جایی که بشریت مجبور است در شهر های حبابی زندگی کند تا جانش را نجات بدهد . در آنجا منابع جدید انرژی وجود دارند که به کریستال های AO معروف هستند و ...
داستان در سال 2242 میلادی روایت میشود ، جایی که بشریت مجبور است در شهر های حبابی زندگی کند تا جانش را نجات بدهد . در آنجا منابع جدید انرژی وجود دارند که به کریستال های AO معروف هستند و ...
داستان در آنیده ای ادور روایت میشود ، جایی که پسری به نام سایمون با دوستش که کامینا نام دارد میخواهند از درون غاری در زیر زمین که محل زندگی انسان ها است فرار کنند و ...
داستان درباره زمانی است که جادو همه گیر و فراوان بوده که هفت نفر از جادوگران زندگی خودشان را داده اند تا جادو از بین برود . حالا هزار سال بعد ...
داستان در آینده دور روایت میشود ، جایی که جانوران غول پیکر و ترسناکی از بین رفته اند و افراد باقی مانده در قلعه هایی به نام پلانتیشن زندگی میکنند و آموزش میبینند تا با ماشین های بزرگی به نام FranXX که راه از بین بردن آن جانوران است ، آموزش ببینند و ...
داستان در آینده دور روایت میشود ، جایی که در انسان ها مجبور شده اند در اعماق زمین ، در کلونی ها زندگی کنند و معتقدند روی زمین موجوداتی بسیار خطرناک به نام کایجو ها زندگی میکنند که دشمن انسان ها هستند و ...
داستان درباره سال 2019 در ژاپن است که شکافی در آسمان ایجاد میشود و بعد دیگری از این کشور به نام ژاپن واقعی ظاهر میشود و ...
به گفته جمهوری «سن ماگنولیا»، جنگ مداوم آنها علیه امپراتوری «جیادیان» هیچ تلفاتی ندارد. با این حال این فقط یک تبلیغ است. در حالی که «آلبای مو نقرهای» در بخشی از هشتاد و پنج جمهوری با خیال راحت پشت دیوارهای محافظ زندگی میکند، افرادی که ظاهر متفاوتی دارند در یک گروه مخفی هشتاد و ششم زندانی میشوند. آنها که در ارتش با عنوان «هشتاد و شش» شناخته میشوند، مجبور میشوند با لژیون خودمختار امپراتوری تحت فرماندهی «هندلرها» که جمهوریخواه هستند مبارزه کنند. «ولادیلنا میلیز» به اسکادران «اسپیرهد» منصوب میشود تا جایگزین «هندلر» قبلی خود شود. او که توسط همسالانش به دلیل اینکه یکی از حامیان واحد هشتاد و شش است دوری میکند، به مبارزه علیه تبعیض غیرانسانی آنها ادامه میدهد. «شینی نوزن» کاپیتان اسکادران سر نیزه است. او شهرتی منفی دارد، چراکه تنها بازمانده هر اسکادران بوده است. «شینی» اصرار دارد نام و آرزوی همرزمان کشته شده خود را به دوش بکشد. آیا وقتی سرنوشت این روحهای جوان از دو دنیای متفاوت به هم گره میخورد، جرقهای میشود که راه نجاتشان را روشن میکند یا تبدیل به آتشی میشود که آنها را به کام مرگ میبرد..؟
داستان درباره جهانی است به نام لینگالیند که دیواری بزرگ دور تا دور آن را گرفته است و به عنوان خدا و مادر زمین شناخته میشود . روزی مردی ادعا میکند که فراموشی گرفته و از آن طرف دیوار به اینور آمده . حالا همه چیز فرق میکند و ...
داستان درباره پسری است به نام یوموگی آساناکا که به همراه همکلاسیانش و مردی به نام گاوما میخاهند جلوی حمله کایجو ها را با استفاده از یک ربات بگیرند و ...
داستان در آخرالزمان است ، جایی که هیولاهایی بنام بی گوش ها بر زمین و انسان ها حکمرانی میکنند و انسان ها برای مبارزه با آنها از ماشین های غول پیکری استفاده میکنند که به راننده های آنها بازیکن میگویند . حالا پسری بنام اکو دوست دارد یکی از بازیکنان باشد و ...