اینجا و انجا، الان و ان زمان Ima, Soko ni Iru Boku
داستان درباره شوزو است که برای دفاع از گردنبند یک شخص غریبه میمیرد و به دنیای دیگری میرود که 1000 سال جلوتر است . در آنجا آب وجود ندارد و دور تا دورش جنگ است و ...
داستان درباره شوزو است که برای دفاع از گردنبند یک شخص غریبه میمیرد و به دنیای دیگری میرود که 1000 سال جلوتر است . در آنجا آب وجود ندارد و دور تا دورش جنگ است و ...
داستان درباره دو برادر به نام های آلفونسو الریک و اِدوارد الریک است که پس از مرگ مادرشان میخواهند با استفاده از فرمول های شیمی او را زنده کنند که خودشان دچار مشکل میشوند و ...
داستان درباره دختری است به نام کارن کوهیرویماکی که دانشجوی دانشگاه توکیو است . او قد بلند است و قدش در حدود 183 سانتی متر بوده و از این بابت ناراحت است که با بقیه فرق میکند . برای همین به بازی ها پناه می آورد و آواتار یک دختر قد کوتاه را انتخاب میکند و به حدی خوب است که به او لقب شیطان صورتی را میدهند و ...
داستان درباره تویوهیسا شیمازو است که در جنگ زخمی شده و میخواهد با گروهش عقب نشینی کند که ناگهان خودش را در یک راهرو سفید میبیند و به دنیای دیگری منتقل میشود و افرادی را میبیند که قبلا مرده بودند . او متوجه مشکلات سیاسی دنیای جدیدش میشود و ...
داستان درباره پسری به نام شیم و بهترین دوستش پیائو است که پیائو را برای خدمت در کاخ به آنجا میبرند و آنها از هم جدا میشوند و ...
داستان درباره پایگاه های نیروی دریایی است که به جای سلاح دخترانی را دارند که روح کشتی ها جنگی ژاپنی را در خودشان جا داده اند و به کانموسو مشهورند و باید جلوی تهدید ناوگان آبیسال را بگیرند و ...
داستان درباره دو برادر است که میخواهند از یک جادوی ممنوعه برای زنده کردن مادرشان استفاده کنند ، ولی ...
داستان درباره زمانی است که گروهی شر از موجودات ترسنام هستند که انسان ها را از بین میبرند و در مقابلش گروه هلسینگ است که وظیفه اش از بین بردن این موجودات است و ...
داستان در سال 2020 روایت میشود که موجوداتی ترسناک و کشنده به نام دیگران به زمین حمله میکنند که از مغز انسان تغذیه میکنند و ...
داستان درباره اعزام خون آشامی به نام ایرینا لومینسک به فضا توسط دولت زیرنیترا در رقابت با امپراتوری متحدهی آرناک است و ...
داستان درباره پسری 19 ساله به نام کازویا سوما است که به پادشاهی الفریدن منتقل میشود و با شاهزاده نامزد میکند و میخواهد سیستم اقتصادی و اداری آنجا را درست کند و ...
به گفته جمهوری «سن ماگنولیا»، جنگ مداوم آنها علیه امپراتوری «جیادیان» هیچ تلفاتی ندارد. با این حال این فقط یک تبلیغ است. در حالی که «آلبای مو نقرهای» در بخشی از هشتاد و پنج جمهوری با خیال راحت پشت دیوارهای محافظ زندگی میکند، افرادی که ظاهر متفاوتی دارند در یک گروه مخفی هشتاد و ششم زندانی میشوند. آنها که در ارتش با عنوان «هشتاد و شش» شناخته میشوند، مجبور میشوند با لژیون خودمختار امپراتوری تحت فرماندهی «هندلرها» که جمهوریخواه هستند مبارزه کنند. «ولادیلنا میلیز» به اسکادران «اسپیرهد» منصوب میشود تا جایگزین «هندلر» قبلی خود شود. او که توسط همسالانش به دلیل اینکه یکی از حامیان واحد هشتاد و شش است دوری میکند، به مبارزه علیه تبعیض غیرانسانی آنها ادامه میدهد. «شینی نوزن» کاپیتان اسکادران سر نیزه است. او شهرتی منفی دارد، چراکه تنها بازمانده هر اسکادران بوده است. «شینی» اصرار دارد نام و آرزوی همرزمان کشته شده خود را به دوش بکشد. آیا وقتی سرنوشت این روحهای جوان از دو دنیای متفاوت به هم گره میخورد، جرقهای میشود که راه نجاتشان را روشن میکند یا تبدیل به آتشی میشود که آنها را به کام مرگ میبرد..؟