هشتاد و شش 86
به گفته جمهوری «سن ماگنولیا»، جنگ مداوم آنها علیه امپراتوری «جیادیان» هیچ تلفاتی ندارد. با این حال این فقط یک تبلیغ است. در حالی که «آلبای مو نقرهای» در بخشی از هشتاد و پنج جمهوری با خیال راحت پشت دیوارهای محافظ زندگی میکند، افرادی که ظاهر متفاوتی دارند در یک گروه مخفی هشتاد و ششم زندانی میشوند. آنها که در ارتش با عنوان «هشتاد و شش» شناخته میشوند، مجبور میشوند با لژیون خودمختار امپراتوری تحت فرماندهی «هندلرها» که جمهوریخواه هستند مبارزه کنند. «ولادیلنا میلیز» به اسکادران «اسپیرهد» منصوب میشود تا جایگزین «هندلر» قبلی خود شود. او که توسط همسالانش به دلیل اینکه یکی از حامیان واحد هشتاد و شش است دوری میکند، به مبارزه علیه تبعیض غیرانسانی آنها ادامه میدهد. «شینی نوزن» کاپیتان اسکادران سر نیزه است. او شهرتی منفی دارد، چراکه تنها بازمانده هر اسکادران بوده است. «شینی» اصرار دارد نام و آرزوی همرزمان کشته شده خود را به دوش بکشد. آیا وقتی سرنوشت این روحهای جوان از دو دنیای متفاوت به هم گره میخورد، جرقهای میشود که راه نجاتشان را روشن میکند یا تبدیل به آتشی میشود که آنها را به کام مرگ میبرد..؟