کوارتز استیگماتا Seikon no Qwaser
داستان درباره افرادی است که به کواسر ها معروف هستند که میتوانند کارهای خاص را توجه به جدول مندلیوف شیمی انجام بدهند و لازمه این کار خوردن شیر مادر یا زنی که رابطه احساسی به آنها دارند است و ...
داستان درباره افرادی است که به کواسر ها معروف هستند که میتوانند کارهای خاص را توجه به جدول مندلیوف شیمی انجام بدهند و لازمه این کار خوردن شیر مادر یا زنی که رابطه احساسی به آنها دارند است و ...
داستان درباره دوقلوهایی به نام های هاروکا و سورا کاسوگانو است که در یک تصادف پدر و مادر خود را از دست میدهند و حالا میخواهند به روستا و خانه قبلی شان برگردند ، جایی که خخاطرات خوب و بد زیادی دارند و ...
داستان درباره دانش آموزی 17 ساله به نام یوزورو اوتوناشی است که با زندگی پس از مرگش دست و پنجه نرم میکند و ظیفه دارد به همراه بقیه ، صلح بین دنیای انسان ها و ماورالطبیعه را برقرار کند و ...
داستان درباره آکوتو سای است که آرزو دارد جهان را تغییر بدهد و برای آن وارد آکادمی جادویی میشود . او با جونکو دوست میشود ولی شایعه میشود که او برگزیده شده تا رهبر شیاطین در آینده باشد و این موقع همه چیز تغییر میکند و ...
داستان درباره دو برادر است که میخواهند از یک جادوی ممنوعه برای زنده کردن مادرشان استفاده کنند ، ولی ...
«میساکی آیوزاوا» یک پدیده منحصربهفرد در دبیرستان «سیکا» است: در یک مؤسسه عمدتاً مردسالارانه، او با صداقت و سختکوشی به عنوان اولین زن که به مقام رئیس شورای دانشآموزی میرسد خودش را مطرح میکند. از زمانی که «میساکی» به این مقام ارتقا یافته، خستگیناپذیرتر از همیشه برای تضمین زندگی تحصیلی بهتر برای همه دختران مدرسه تلاش کرده است. با این وجود، «میساکی» نسبت به پسرها بسیار سختگیر است و همین امر باعث شده تا او لقب «مدیر شیطانی» را از سوی پسران مدرسه کسب کند. یک روز پس از اینکه «میساکی» صدای گریه یک دختر را در راهروی مدرسه میشنود، با «تاکومی اوسوی» برخورد میکند، محبوبترین پسر مدرسه! «میساکی» بهخاطر چیزی که دیده عصبانی شده و پسر را به خاطر اینکه دختر را به گریه انداخته سرزنش میکند؛ با این حال «تاکومی» نسبت به این رخداد کاملاً بیتفاوت است. کمی بعد به طور غیرمنتظرهای، «میساکی» دوباره با «تاکومی» برخورد میکند، اما این بار زمانی که پسر او را در حال کار در یک کافه به عنوان خدمتکار پیدا میکند! «میساکی» که از اینکه کسی از شغل مخفیانه او مطلع شده است خجالتزده است، به خود قول میدهد که اجازه ندهد «تاکومی» آبروی او را به باد دهد...