داسان درباره تایجو است که وقتی مخواست بعد از 5 سال عشقش را اعلام کند ، با تابیدن نور سبزی انسان ها به مجسمه های نگی تبدیل شدند . چند هزار سال بعد که از بیدار میشود میبیند که دوست دانشمندش بنام سنکو از او زودتر بیدار شده و نقشه ای برای زنده کردن مردم دارد و ...
داستان درباره شیکی است که تمام طول عمرش در شهر بازی گرنبل کینگدام زندگی کرده و دورش پر است از ربات ها ، تا اینکه دختری به نام ربکا بلوگاردن و سگش هپی برای بازدید به آنجا می آیند و ...
داستان درباره مردی است میانسال به نام رودئس گریرات که بیکار است و با پدر و مادرش زندگی میکند . او روزی در یک تصادف میمیرد و در دنیای جدید در بدن یک کودک با هوش و توانایی های بسیار زیاد تناسخ میکند و قول میدهد این بار از زندگی درست استفاده کند و ...
داستان درباره دو نفر است که در جایی به نام آتلیه کار میکنند و میتوانند به دوران هر عکسی که به آنها میدهند وارد بشوند و اتفاقات آن عکس را مساهده کنند و ...
داستان درباره پسری به نام شیم و بهترین دوستش پیائو است که پیائو را برای خدمت در کاخ به آنجا میبرند و آنها از هم جدا میشوند و ...
داستان درباره شورای چند هزار ساله است که هر هزار سال خدایان جهان جمع میشوند و تصمیم میگیرند که انسان ها را از بین ببرند یا نه و ...
داستان درباره افراد نخبه و دانشمندانی هستند که به انسان های جدید معروفند و قرار است در جهان صلح برقرار کنند ، ولی توسط گروهی شرور دزدیده میشوند و ...
داستان درباره سایه هایی است که در هنگام تحریک از خودشان دوده منتشر میکنند و در یک عمارت بزرگ در خارج از شهر و به دور از انسان ها زندگی میکنند و ...
داستان درباره کیوکو هوری و ایزومی میامورا است که هیچ کس فکر نمیکرد بتوانند با هم کنار بیایند ولی یک ملاقات همه چیز را تغییر داد و ...
داستان درباره رهبر شیاطین به نام وی ووژان است که رئیس و استاد بزرگ آنهاست و به خطار مشکلاتی که ایجاد کرده نفرین انسان ها را پست سر خود میبیند و توسط گروهش کشته میشود ، اما ...
«هیتوهیتو تادانو» یک پسر معمولی است که با یک برنامه واضح وارد اولین روز دبیرستان میشود: اجتناب از مشکلات و یکی‌شدن با جمع همسالانان. متأسفانه هنگامی که او در کنار زیباترین دختر کلاس یعنی «شوکو کومی» می نشیند، بلافاصله برنامه‌اش شکست می‌خورد! «کومی» دختری با موهای بلند و تیره است و با اینکه شخصیتی مرموز دارد، در همه جا مورد محبوب است. با این حال بدون اینکه کسی از اطرافیانش بداند، او اضطرابی فلج‌کننده دارد که باعث ایجاد اختلال ارتباطی در او شده است. این موضوع او را شدیداً از معاشرت با همکلاسی‌هایش باز می‌دارد. با این حال زنجیره‌ای از رویدادها کومی را مجبور میکند هنگامی که در کلاس درس تنها می‌مانند، با نوشتن بر روی تخته سیاه با «تادانو» تعامل کند، گویی در یک مکالمه مجازی هستند. «تادانو» که به عنوان اولین نفر متوجه اختلال ارتباطی «کومی» شده است، گچ را برمی‌دارد و او نیز شروع به نوشتن میکند. سرانجام متوجه میشود که هدف «کومی» این است که در دوران دبیرستانش صد دوست پیدا کند! برای این منظور، او تصمیم می‌گیرد به او کمک کند، بنابراین اولین دوست او میشود...
داستان در آینده دور روایت میشود ، جایی که در انسان ها مجبور شده اند در اعماق زمین ، در کلونی ها زندگی کنند و معتقدند روی زمین موجوداتی بسیار خطرناک به نام کایجو ها زندگی میکنند که دشمن انسان ها هستند و ...
